کد مطلب:33770 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

مقوله صبر در مکتب عرفان زاهدانه











در مكتب عرفان زاهدانه بیش از هر چیز سالك را به خویشتن داری و دوری از لذائذ فرا می خوانند و از وی می خواهند كه بر سر نفس خود پا بنهد و سختی ها و تلخی ها را تاب آورد. اما انسان برای آنكه بتواند خروارها تلخی و مرارت را ببلعد باید از جایی شیرین كام شود ولی در عرفان زاهدانه چنان كان عسلی را در وجود سالكان نمی نهادند و فقط به وعده ی یك آینده ی شیرین و دلپذیر، او را به تحمل تلخی های كنونی ترغیب می كردند. روش موعظه نزد كثیری از گذشتگان و امروزیان یكسره مبتنی بر همین شیوه و بینش بوده است. این واعظان از مردم راه نا رفته و نیازموده می خواهند كه به محض علم به نیكی یا بدی امری بر خواهشهای نفس خود لگام بزنند و خود را از افراط و تفریط باز دارند. به گمان اینان صرف دانستن آنكه فی المثل حسد یا طمع رذیلت است، كافی است تا فرد را از آن رذائل پاك كند و صرف دانستن آنكه حلم یا قناعت فضیلت است، كافی است تا انسان را در حیات فردی و جمعی اش از آفات ایمن دارد. این تلقی، ریشه ی سقراطی- افلاطونی دارد. بنابر اعتقاد سقراط و افلاطون (و به تبع آنها كثیری از علمای اخلاقی مسلمان) برای نیكوكار شدن و دوری جستن از امور قبیح بیش از هر چیز باید به تصحیح ذهن اهتمام ورزید و به یقین دانست كه كدام كار نیكو و كدام كار زشت است. اگر این علم قطعی و یقینی حاصل شود، شخص واجد فضیلت و تارك رذیلت خواهد شد.

علمای اخلاق و عارفان ما بنابر همین مبنا بی آنكه نخست فرد سالك را از جهاتی اشباع و فربه كنند، بارهای سنگین بر دوش وی می نهادند و از وی می خواستند كه حجم عظیم رذائل را با نهایت مشقت و صرف

[صفحه 334]

ریاضات عمر سوز و توانفرسا از ریشه بر كنند و حجم عظیم فضائل را یك به یك در وجود خود محقق نمایند. این عمل با توجه به عمر كوتاه سالك و حجم عظیم رذائل و فضایل و ظرفیت و توان محدود یك سالك عادی، كاری دشوار و كم توفیق بود. به همین علت كثیری از سالكان، به مقصود نارسیده، جان در می باختند و می سوختند و بی نصیب و ناكام می ماندند.


صفحه 334.